نوشته شده توسط : admin
متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته : علوم سیاسیعنوان : بررسی رابطه استفاده از اخبار ساعت 21 شبکه یک و مشارکت سیاسی ( مورد مطالعه :دانشجویان تهران شرق )مقدمه امروزه مشارکت سیاسی به عنوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی ملّتها به امری گریز ناپذیر تبدیل شده است. این امر در کشورهای جهان سوم که گذار از سنت به مدرنیته را تجربه میکنند به شکلی حساستر خود را نشان میدهد. دولتها نیز ناچارند برای کسب مشروعیت به مشارکت سیاسی تن در دهند. از طرف دیگر میزان بالای مشارکت سیاسی مردم در زمینه تصمیمات و خط مشیهای سیاسی بر فرهنگ توسعه یافته و توسعه یافتگی فرهنگ سیاسی آن جامعه دلالت دارد. از منظر دینی، مشارکت سیاسی فعّال و حسّاسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه، نه تنها یک حق، بلکه یک تکلیف حتمی و ضروری و ارزشی مطلوب برای دانشجویان و عموم جامعه است. از این رو بررسی نقش، جایگاه و کارکردهای دانشجویان در نظام سیاسی و ضرورت بهرهمندی جامعه از توانمندیهای دانشجویان در اداره امور میتواند یکی از شرایط اجتناب ناپذیر توسعه سیاسی و اجتماعی باشد. سیاسی بودن دانشجو در حدی که در برابر سرنوشت خود و جامعه حساس باشد؛ نسبت به مسائل داخلی و خارجی و جریانهای موجود از بینش و تحلیل سیاسی برخوردار باشد؛ از جمله ضرورتهای حیات سیاسی دانشجویان و لازمه توسعه سیاسی است. همچنین تبیین کارکردهای دانشگاه به عنوان یکی از بخشهای ساختار فرهنگی کشور و نقشی که دانشجو در این زمینه به عهده دارد به خوبی مبین ضرورت مشارکت سیاسی دانشجویان است. بر این اساس، تبیین میزان تاثیر پذیری دانشجویان دانشگاه تهران شرق از شبکه یک سیما در امر مشارکت سیاسی، موضوع پژوهش حاضر است. در واقع مسئلهی کنونی پژوهش این است که «تلویزیون بر مشارکت سیاسی دانشجویان دانشگاه تهران شرق تا چه اندازه مؤثر است؟» با توجه به این ضرورتها است که فعّالیت سیاسی دانشجویان به عنوان قشری نقّاد، پرسشگر و آرمانخواه مورد مطالعه قرار داده میشود و اهمیت نقش دانشجویان را در تعیین سرنوشت کشور نشان دهد. از طرفی مقایسه مشارکت سیاسی دانشجویان رشتههای مختلف و بررسی دلایل مشارکت سیاسی رشتههای مختلف نیز مورد توجه قرار گرفته است.(غفاری هشتجین ودیگران 1389 :ص207-240 ) :: بازدید از این مطلب : 803 نوشته شده توسط : admin
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستاندانشکده حقوق و علوم سیاسیگروه علوم سیاسیپایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.A)گرایش: علوم سیاسیعنوان: بررسی سیره سیاسی امام رضا(ع) از منظر فقه سیاسی شیعهاستاد راهنما:دکتر عبد الرحمن حسنی فراستاد مشاور:دکتر غلامرضا نقویزمستان 1391
:: بازدید از این مطلب : 695 نوشته شده توسط : admin
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
|
چکیده:
هدف از انجام این پژوهش بررسی علل بی اعتمادی در روابط بین ایران و روسیه از سال 2000 تا کنون میباشد. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی بهره برده شده است که با استفاده از مکتب رئالیسم به توضیح و تحلیل مطالب پرداخته شده است. یافتهها حاکی از آن است که ایران نمیتواند به کمک روسیه به لغو تحریمها و دستیابی به شکوفایی اقتصادی دست یابد. اختلافات کهنه بین سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران از بُعد تاریخی و همچنین تفاوت در برداشتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی بین این دو کشور همواره باعث گردیده است تا روابط این دو کشور در طول تاریخ با بی اعتمادی همراه باشد. هرچند در طی چند سال گذشته این رابطه به طور چشمگیری افزایش یافته، اما نمیتوان محافظهکاریهای دو جانبه از طرف این دو کشور را نادیده گرفت. در این پژوهش با بررسی علل تاریخی بی اعتمادی در بین دو کشور از گذشته تا کنون به بررسی بی اعتمادیهای جدید در روابط حاصله در چند سال اخیر پرداخته میشود.
1 – تعریف مسأله
به لحاظ نظری یکی از اصول اساسی سیاست خارجی دولتها، داشتن روابط گرم و حسنه با سایر دولتها به منظور تأمین منافع ملّی است. با اینحال در عرصهی عمل، تحقق این اصل ممکن است با دشواریهای بسیاری روبرو گردد. بر اساس همین، در عرصهی نظام بینالملل شاهد آنیم که دولتها سطوح مختلفی از روابط با یکدیگر را تجربه میکنند. جمهوری اسلامی ایران یکی از این دولتهاست که سطوح مختلفی از روابط را، با همسایگان خود و کشورهای منطقه داشته است. اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آن دولت سوریه است. علیرغم اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی روابط ایران با کشورهای منطقه به سردی گرایید، روابط ایران و سوریه نه تنها رو به سردی ننهاد، بلکه روزبهروز توسعهی بیشتری پیدا کرد. به گونهای که در طول جنگ تحمیلی، ایران بخشی از نیازهای نظامی خویش را از طریق این کشور تأمین مینمود و پس از جنگ نیز، نوعی اتحاد استراتژیک میان دو کشور در منطقه شکل گرفت. پایاننامهی حاضر قصد دارد ضمن بررسی روابط ایران و سوریه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به این سوأل پاسخ گوید که چه عواملی موجب شده است برخلاف روابط ایران با سایر دولتهای منطقه، روابط تهران و دمشق پیوسته در حوزههای مختلف رو به گسترش گذارد و کمتر دچار افت و خیز گردد؟
2 – سابقهی پژوهش
منشارف و وینتر[1] Mansharof and O. Winter)) در مقالهی «اتحاد استراتژیک بین ایران و سوریه: ابعاد نظامی و اقتصادی» به اظهارات مقامات بلندپایهی ایران درباره روابط با سوریه و همکاری نزدیک بین دوکشور در حوزههای علمی، نظامی، امنیتی و اقتصادی اشاره کرده؛ دیدارهای مکرّر رؤسای جمهور و وزرای خارجه دو کشور را ازجمله شاخصههای روابط گرم و صمیمی دو دولت برمیشمرد. سپس ابعاد اقتصادی و نظامی اتحاد استراتژیک بین ایران و سوریه را بر مبنای اظهارات مقامات بلندپایه دو کشور، موافقتنامهها، مقالات منتشر شده در رسانههای عربی و فارسی مورد بررسی قرار میدهد. فارار ولمان[2] (Farrar-Wellman) در مقالهی «روابط خارجی سوریه و ایران» همکاریهای ایران و سوریه در بخشهای اقتصادی، نظامی و هستهای را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده مدعی است، برطبق مدارک ارائه شده از سوی کشورهای اروپایی ایران در برنامههای هستهای سوریه مشارکت داشته است. همچنین در حوزهی اقتصادی به ادعای تلویزیون ایران دو کشور درصدد توسعهی ساخت پالایشگاههای مشترک هستند. قرارداد6/2 ملیارد دلاری که دربرگیرندهی مالزی و ونزوئلا نیز هست ظرفیت پالایش را به 140000 بشکه در روز میرساند و به ایران انعطافپذیری بیشتری در واردات نفت تصفیه شده از همسایگانش میبخشد. امضای پیمان دفاعی در برابر تهدیدات مشترک در سال 2006 میان تهران و دمشق و تقویت پیوندهای نظامی با وجود فشارهای بینالمللی بخشی از همکاری های رو به گسترش نظامی دو کشور را شکل میدهد. درمجموع، باید اشاره کرد تعداد آثار منتشر شده در مورد روابط ایران و سوریه بسیار اندک است و تاکنون اثری تبیینی که به بررسی دلیل روابط گرم دو کشور بپردازد تألیف نشده است.
3 – فرضیهها
وجود دشمن مشترک یعنی اسرائیل و آمریکا، موجب گسترش و تعمیق روابط دو کشور شده است.
منافع مشترک اقتصادی و سیاسی، نقش تعیینکننده در روابط دو کشور داشته است.
پیوندهای مذهبی و دینی، عامل نزدیکی دو دولت ایران و سوریه گشته است.
-
آنچه در فصلهای گذشته و بخش اول از این فصل به آن پرداخته شده را باید بررسی وضعیت هویتی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... جمهوری ترکیه دانست که یک ستون از دو ستون این تحقیق میباشد، ستون دیگر این تحقیق را باید به ایران و هویت، فرهنگ و سیاست آن اختصاص دهیم. هویت و فرهنگ ایرانی که در برابر هویت و فرهنگ غربگرای ترکیه در منطقه به مقاومت پرداخته و بسیاری از اقدامات غربگرایانه این کشور را خنثی نموده است.
ایران کنونی با داشتن سابقهای چند هزار ساله از هویت و دارا بودن سابقه دولتهای باستانی در تعریف امروزی آن، یک هویت بنیادین و نهادینه شده چند هزار ساله دارد که علیرغم تمامی جنگها و البته سه حمله خانمانسوز بزرگ به آن (حمله اسکندر، حمله اعراب مسلمان و حمله مغول)، همچنان در مسیر همان هویت و تمدن ایرانی خود به حیات خویش ادامه داده و بلکه مهاجمان خارجی را نیز در هویت و تمدن خود جذب و ذوب نموده است.
یک تفاوت عمده میان ایران و ترکیه کنونی و حتی عثمانی را باید در بحث حاکمیت دولت در این دو کشور دانست. ترکیه تا قبل از ورود ترکان سلجوقی به این مناطق، تحت سلطه حکومتهای باستانی غیر ترک و البته اروپایی مانند روم و سپس امپراتوری ایران بوده است. در حالی که ایران دارای یکی از کهنترین پیشینههای استقرار دولت بوده است، دولتهای باستانی ایران حتی با تعریف کنونی از دولت نیز مطابقت دارند. تعاریفی که شاید بهترین و متقنترین آنها در کنوانسیون مونته ویدئو[1] 1933 ارائه شده و میگوید دولت به عنوان یک شخصیت حقوق بینالملل، باید دارای چهار صفت یا شرایط: جمعیت دائمی، یک سرزمین مشخص، یک حکومت و اهلیت (مشروعیت، حاکمیت) و توان برقراری رابطه با دیگر دولتها را داشته باشد. ایران از همان دوران باستانی و سپیده دم تاریخ، دارای این شرایط بوده است (شاو 1374، 134).
بنابراین از ابتدا و در بنیاد این تحقیق شاهد تفاوت و تقابل هویتی خاص در میان دو کشور ایران و ترکیه هستیم.
بر اساس اندیشههای سازهانگاری، نمیتوان هویت را یک فرآیند ثابت و بدون تغییر دانست. هویت در اندیشه سازهانگاری، یک انگاره یا برساخته ذهنی است که در هر دوره و بر اساس مقتضیات همان دوره زیستی، برسازی میشود. با تمام احترامی که برای این نظریه پردازان قائلیم، باید به صراحت گفت که برسازی هویت بر اساس دوره و مقتضات زیستی آن دوره را میتوان در چارچوب یک خط سیر یا سابقه هویتی، برسازی نمود. این برسازی که بر انگاره ذهنی از گذشته، حال و آینده ما دلالت دارد را میتوان هویتی سابقهدار، معتدل و میانهرو دانست که با هر حادثهای مانند جنگ، اشغال و تغییر حکومت، به صورت بنیادی و غیرمترقبه از بین نمیرود، بلکه بنیاد و ریشهی این هویت در مسیر وضعیت زیستی جدید، در فضای ذهنی مردم آن جامعه به برسازی هویت جدید کمک میکند.
هویت ایرانی را نیز باید در چارچوب همین خط سیر هویتی و تمدنی ایران بررسی نمود. هویت تمدنی ایرانیانی که از سپیدهدم تاریخ تاکنون در قالب دولتهای بزرگ و کوچک به ظهور رسیده و بر تاریخ و هویت تمدنی جهان تأثیرگذار بودهاند. هویت در دولتهای اساطیری[2]ایران مانند کیانیان[3]، پیشدادیان[4]، در دولتهای تاریخی و بزرگی چون مادها[5]، هخامنشیان[6]، اشکانیان[7]، ساسانیان[8]، صفویان[9] و ... همگی بر انگارههایی مانند یکتاپرستی، شرافت جان و ناموس انسانی، تقدس آزادی انسان، توجه به فردگرایی و جمع گرایی همزمان، زندگی مسالمتآمیز با اقوام، نژادها و ادیان و مذاهب مختلف و ... که در صدر همه این انگارههای ذهنی میتوان از انگاره استقلال و جاذبه هویتی و فرهنگی جامعه ایرانی نام برد.
همین استقلال، جاذبه و غنی بودن هویتی و فرهنگی ایرانیان بوده است که مهاجمانی مانند اسکندر مقدونی[10] و جانشینانش (سلوکیان[11])، اعراب مسلمان و سلسلههای بعدی آنها و قوم مغول[12] را در فرهنگ و هویت ایرانی خود جذب، هضم و ذوب نموده و هویت و فرهنگ خود را بر چنین مهاجمان قدرتمند روزگار، مسلط ساخته و هویت و فرهنگ زیستی آنان را با هویت و فرهنگی ایرانی همخوان و همسو نموده است.
هویت ایرانی و پارسی ایران زمین در عصر کنونی، همچنان یکی از دو بال و مؤلفه هویتی ایرانیان برای رشد و توسعه در دنیای کنونی و حفظ همبستگی و اتحاد ایرانیان در برابر دشمنان و هویتهای مهاجم مانند هویت غرب و غربگرایی است.
این هویت در چارچوب همان لوازم هویتسازی مانند علم و دانش، فرهنگ، اخلاقمداری، معنویت و دینداری و ... توانسته است در مقابل بسیاری از هویتهای شرق و غرب به مقاومت بپردازد که البته اگر مسئولان ایرانی نیز کمی بیشتر فضای گفتمانی و اندیشهای این هویت را تقویت نمایند، دیگر نیازی به ترس از هویت غرب و تهاجم فرهنگی غرب نیست.
[1] . Montevideo Convention
[2] . Mythology
[3] . Kayanian Dynasty
[4] . Pishdadian Dynasty
[5] . Medes Dynasty
[6] . Achaemenid Dynasty
[7] . Parthian
[8] . Sassanid
[9] . Safavid Dynasty
[10] . Alexander of Macedon
[11] . Seleucid Dynasty
[12] . Mongol
در این پست فقط تکه ای از این پایان نامه درج شده
برای متن کامل می توانید به سایت ارشدها مراجعه کنید
-
در یک جمعبندی کلی از روند روابط ایران و ترکیه طی چهار سال اخیر از سال 2008 الی 2012، میتوان گفت روابط دو کشور از یک نمای ظاهری و زیبای مسالمتآمیز و دوستانه برخوردار بوده است. هر چند طی سالهای 2008 تا 2010 روابط میان دو کشور را میتوان روابطی خوب، مسالمتآمیز و رو به بهبود در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... دانست که طی آن سران دو دولت و دیگر مسئولان مهم کشور، بارها و بارها به دیدار از کشور مقابل اقدام و جلسات و دیدارهای فراوانی را با هم داشتهاند. یکی از نشانههای این روابط خوب واوج گیری آن طی سالهای 2008 تا 2010 را میتوان همین سفرهای بیشمار و دیدارهای سطح بالای مسئولین دو کشور دانست. در همین دیدارها و گفتگوها بود که سران دو دولت، آیندهای روشن، خوب و رو به پیشرفت را برای مردم دو کشور پیش بینی میکردند و همین سران دو دولت، یکدیگر را برادر خطاب میکردند.
اما با آغاز تحولات بیداری اسلامی ( بهار عربی – اسلامی) در منطقه از سال 2011 به بعد، روابط دوستانه و برادرانه ایران و ترکیه، به تدریج رو به تنش و ضعف نهاده و ضمن کم شدن دیدارهای دوجانبه، بر تنشهای دوجانبه افزوده شد. سوریه که همواره به عنوان متحد استراتژیک ایران، برای ایران از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است، برای ترکیه تبدیل به لقمهای گلوگیر شده و اقدامات جنگ افروزانه ترکیه در سوریه، یکی از عوامل اصلی تنش میان ایران و ترکیه شده است. تنشهای فی مابین به جز در زمینه اقتصادی و افزایش مبادلات اقتصادی و تجاری، تمامی دیگر مباحث میان دو کشور مانند صادرات و ترانزیت گاز ایران به ترکیه، استقرار سپر موشکی ناتو و امریکا در ترکیه، دخالت ترکیه در جنگ داخلی سوریه بر علیه دولت بشار اسد، دخالت در امور عراق بر علیه دولت شیعی نوریالمالکی و ...، را در بر گرفته و تنش را در سال 2012 به حد اعلای خود رساند، به نحوی که موجب لغو سفر از پیش تعیین شده محمود احمدینژاد به ترکیه گردید.
با کاهش تدریجی ارتباطات حسنه میان مسئولین دو کشور، تنشهای زیر خاکستر میان دو کشور، تبدیل به آتش شده و بر روابط دو کشور تأثیرگذار شدند. آنچنان که حتی برخی کارشناسان، احتمال جنگ نظامی میان دو کشور را محتمل دانستهاند!
طی دو سال 2011 و 2012 به خوبی میتوان مشاهده کرد که سیاست تنش صفر با همسایگان ترکیه به کنار زده شده و استراتژی عمق راهبردی[1] احمد داوداوغلو به صورت فعال در سیاستهای ترکیه به کار گرفته میشود. بر اساس استراتژی عمق راهبردی است که دولت ترکیه و به خصوص اردوغان و اوغلو، به فکر گسترش نفوذ و تسلط خود بر کشورهای اطرف ترکیه یا همان حوزههای امپراتوری عثمانی، میافتند و عملاً این استراتژی عثمانیگرایی[2] خود را در کشورهای عراق، سوریه و تقابل با ایران، نشان میدهند.
هویت متضاد، علت تنش در روابط ایران و ترکیه
آنچه در فصلهای گذشته به آنها اشاره گردید، پیش زمینههایی بودند برای بررسی دلیل تنش در روابط دو کشور ایران و ترکیه طی سالهای 2008 الی 2012 میلادی.
بررسی اینکه روابط خوب و مناسب دو کشور طی چند سال اول حاکمیت حزب عدالت و توسعه در ترکیه، بعد از سال 2010 به تدریج رو به تنش و مناقشه نهاده و از تعامل و همگرایی منطقهای دور و به نزاع و احتمال جنگ، نزدیک شده است .
در این فصل سعی میشود بر اساس نظریات سازهانگاری و واقعیات پشت پرده کارگزاران حزب عدالت و توسعه، به بیان دلیل بروز تنش در روابط دو کشور پرداخته شود .
برای بهتر نشان دادن هویت غرب مرکزگرای ترکیه، در این فصل به بررسی هویت ترکیه ، هویت اسلامی ، هویت ایرانی ، هویت غربگرا، همگرایی ترکیه با غرب و ... پرداخته و از سوی دیگر به بررسی هویت و فرهنگ تمدنی ایران نیز اشاراتی شده و برخی نقاط تقابل، تفاوت و تنشزای این دو کشور در زمینههایی چون هویت، اهداف و منافع، مورد توجه قرار میگیرد.
ترکیه در درون خود دارای مردم و کارگزارانی است که دارای انواعی از هویتهای ظاهری و پنهانی هستند. هویتهای رنگانگی مانند هویت ترکی، هویت عثمانی، هویت غربی اروپایی، هویت اسلامی و ...، که هر کدام از این هویتها در برههای از تاریخ ترکیه بر این کشور حاکم شده و به هدایت سیاست و حکومت پرداختهاند. آنچه در این میان مهم نشان میدهد، وجود یک خط سیر مستمر و کمتر منقطع میباشد که سعی داشته است تا هویت و فرهنگ غربی را در این کشور نهادینه سازد. خط سیری که تنها در یک مقطع کوتاه در دوره حزب رفاه مورد تهدید و اعتراض نجمالدین اربکان نخست وزیر وقت قرار گرفته بود.
همانگونه که در فصل اول نیز ذکر شد، جمهوری ترکیه یا ترکیه نوین بر اثر فعالیتها و در واقع انقلاب ترکهای جوان به رهبری مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) که از سال 1921 شروع شده بود، در سال 1923، رسماً و با الغای حکومت عثمانی، تأسیس و متولد شده است. وجود ترکهای جوان نظامی و بعضاً تندرو در هدایت انقلاب، موجب گردید تا بسیاری از این عاملان انقلاب و حتی روشنفکران سکولار به انتقاد شدید از ماهیت و هویت اسلامی حکومت عثمانی پرداخته و اصول اسلامی امپراتوری عثمانی مانند خلافت، الفبای اسلامی عربی، پوشش اسلامی، نظام آموزشی دینی و اسلامی، تقویم و تعطیلات اسلامی و ... که عامل عقب ماندگی و ضعف ترکیه میدانستند را از چرخه سیاست و اجتماع کشور خارج کنند. برای دستیابی به یک تعریف یا یک نمای کلی از هویت و منافع غربگرای ترکیه، لازم است تا برخی مؤلفههای سپهر سیاسی این کشور مانند کمالیسم[3]، سکولاریسم و لائیسیزم، منافع و هویت کمالیستی، هویتهای اسلامگرایی، همگرایی با غرب، عضویت ترکیه در سازمانها و نهادهای غربی، نمایندگی یا ژاندارمی ترکیه برای غرب و ... را با عنایت به حضور ترکیه در آنها، مختصراً بررسی نماییم.
همزمان با کاهش قدرت و ابهت امپراتوری عثمانی در منطقه و نمایان شدن نشانههای زوال و فروپاشی این حکومت، در داخل ترکیه نیز گروههایی یه فکر تغییر حکومت و حفظ یک کشور قدرتمند و مستقل ترک در جهان بودند. یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گروههای مخالف خلافت عثمانی در آغاز قرن نوزدهم را میتوان جنبش ترکان جوان دانست.
جنبش ترکان جوان ترکیه که یک حرکت قومگرایانه ترکی و لائیک داشت، بر پایه آگاهی طبقه متوسط به خصوص در بُعد فرهنگی تشکیل شده بود و دارای اندیشههای لیبرالی متأثر از غرب بودند. این جنبش که توانسته بود مناصب حکومتی و اداری را در حکومت عثمانی نیز تصاحب نماید، با فروپاشی عثمانی، خود به قدرت مطلق در ترکیه نوین تبدیل گردید (اعتضادالسلطنه 1391، 59).
یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین شخصیتهای جنبش ترکان جوان را میتوان مصطفی کمالپاشا دانست که رهبری این جنبش را نیز برعهده داشت.
با فروپاشی خلافت در سال 1922 و تشکیل جمهوری ترکیه در 1923، مصطفی کمالپاشا که نقش مهمی در جنگهای ضد استعماری چند سال گذشته ترکیه داشته و به عنوان یکی از ترکان جوان انقلابی نیز نقش مهمی در فروپاشی خلافت عثمانی ایفا نموده بود، به عنوان رهبر ترکیه نوین انتخاب گردید. در مورد حکومت کمال آتاتورک و نقش آن در هویت کنونی ترکیه، نظرات بسیاری وجود دارد که اغلب این نظریات بر تبیین هویت غربگرا توسط آتاتورک دلالت دارند . هویت نوینی که توسط کمالآتاتورک هدایت میشد و تحت عنوان اندیشههای کمالیستی بر مردم ترکیه حاکم شده بود.
هاکان یاووز نویسنده برجسته ترکیهای در مورد این هویت ترکیه نوین یا همان اندیشه کمالیستی میگوید، دولت کمالیست در واقع دولتی رسالت گرا[4]است که هدف خلق ملت ترک و نیل آن به سطح تمدن اروپایی را دنبال میکند (یاووز 1389، 55).
حاکمیت و ریاست جمهوری کمالآتاتورک با لقب خود به معنای پدر ترکها، طی سالهای 1923 الی 1938 بر ترکیه موجب گردید تا سیاستها و اندیشههای آتاتورک تحت نام سیاستهای کمالیستی بتوانند در فضای سیاسی و اجتماعی ترکیه مطرح شده، جان گرفته و تثبیت گردند. این سیاستهای کمالیستی که در بالا نیز گفته شد، اندیشههایی نوینی بودند که سعی داشتند تا جمهوری ترکیه را از فضای ذهنی و سیاسی گذشته و خلافت عثمانی جدا کرده و به دنیا و فضای نوینی تحت تسلط افکار و اندیشههای غربی و اروپایی، وارد سازند.
اقدامات آتاتورک در چارچوب تغییر هویت ترکیه را میتوان مخالفت با مداخله مذهب در سیاست (جدایی دین از سیاست)، حذف دادگاههای اسلامی، از بین بردن مدارس مذهبی، ممنوعیت حجاب اسلامی بانوان، حدف رسم الخط عربی و ترکی و جایگزینی البفای لاتین، تغییر تقویم اسلامی به میلادی و ترویج فرهنگ اروپایی و غربی در ترکیه و ... دانست (جمهوری ترکیه 1386، 133).
جمهوری ترکیه تحت رهبری آتاتورک، به دنبال دستیابی به جایگاه برتر در منطقه و جهان از طریق نزدیکی بیشتر با غرب و اروپا در چارچوب تغییر هویت و فرهنگ اسلامی به هویت و فرهنگ غربی بود. آتاتورک منافع ترکیه را در رهایی از هویت اسلامی و عثمانی جستجو کرده و به دنبال آن بود که با تغییر هویت ترکیه و همسان نمودن هویت آن با اروپا ، بتواند منافع ترکیه را در بلند مدت در سطح منطقه حفظ و تثبیت نماید. تفکر و اندیشه آتاتورک که در محافل سیاسی داخلی ترکیه و نیز در مباحث خارج از این کشور به تفکر یا اندیشه کمالیسم معروف شده است، دارای اصول زیربنایی است که در زمینه سیاست خارجی و روابط بین الملل، این اصول کمالیسم بر دو محور زیر مبتنی بوده است.
یکم: سوابق سوءامپراتوری عثمانی نسبت به منطقه را پاک کرده، جبران نموده و شکاف ایجاد شده بین کشورهای ترکیه نوین، ایران و اعراب را پر نمایند.
دوم: الف - ترکیه کشوری است نه توسعه طلب و نه استعمارگر، بلکه به دنبال اقتدار داخلی در ابعاد اقتصادی، صنعتی، علمی و نظامی است. ترکیه به دنبال دستیابی به قدرت اقتصادی و تکنولوژیک قدرتهای غربی است.
ب - ترکها علاوه بر درخواست برابری تکنولوژیک با غرب، خواهان پذیرش ترکیه به عنوان یک ملت اروپایی و قبول آنها در تمدن غربی هستند (جمهوری ترکیه 1386، 210-209).
اصول فوقالذکر که از ابتدای حاکمیت ترکهای جوان و به خصوص با رهبری و ریاست جمهوری کمالآتاتورک در ترکیه، مدون شده و به اجرا درآمدند، طی بیش از نود سال اخیر، همچنان از اصول اصلی مورد توافق و اجرای مسئولان و کارگزاران سیاسی حکومت ترکیه بوده است. این اصول در سیاست و حکومت ترکیه از جایگاه بالایی برخوردار بوده و تحت نام اصول کمالیسم در سرلوحه کاری هر دولت یا کارگزار ترکیه قرار داشته و ارتش این کشور به عنوان پاسدار اصول لائیسیته و اصول کمالیسم، بر کار دولتها نظارتی نانوشته داشته است.
اندیشههای کمالیستی بر شش اصل استوار هستند، اصولی چون ناسیونالیسم[5]، سکولاریسم، توده گرایی(پوپولیسم)[6]، دولت سالاری[7]، انقلاب خواهی[8]و جمهوری خواهی[9] که معتقدان به این اصول را همان کمالیستهای ترکیه میدانند که به شدت به تقدس اصول مذکور معتقد بوده و در چارچوب همین اصول به هدایت مردم میپردازند (یاووز 1389، 257).
همانگونه که در بالا ذکر شد اصول کمالیستی، دارای جمعی متضاد نیز هستند. تلاش برای ایجاد جامعهای سکولار و در عین حال گسترش ناسیونالیسم ترکی در کشور!
اصول مدون شده کمالیستی که در قانون اساسی 1937 و نیز 1982 به صراحت به آنها اشاره شده است، برنامهای هستند که باید جمهوری ترکیه یا ترکیه نوین را به سوی غرب و اروپا هدایت کرده و از ترکیه یک کشور اروپایی با تمام خصایص غربی آن بسازد. کمالیستهای ترکیه در دو محور داخلی و خارجی به ارائه اصول آتاتورک و اجرای آنها پرداختند و در این راه از هیچگونه اقدامی چشمپوشی نکردند. این کمالیستهای ناسیونالسیت غربگرا، به شدت به دنبال ساختن یک کشور ترک اروپایی بودند.
ترکان جوان از همان ابتدای کار خود، با مذهب و سنتهای برگرفته از مذهب به شدت مخالفت میکردند و این سنتها را مانعی بر سر راه ترقی انسان و پیشرفت ترکیه میدانستند ( اعتضادالسلطنه 1391، 59). ترکان جوان و شخص مصطفی کمال پاشا، در تقابل و ضدیت کامل با اندیشههای حکومت عثمانی قرار داشتند.
حکومت عثمانی به عنوان یک خلافت اسلامی و مذهبی مانند دیگر حکومتهای مشابه، بر اساس ایدئولوژی اسلامی و مذهبی اهل سنت تأسیس شده بود.
در اندیشه عثمانیها، استفاده و بهرهبرداری از علوم و فناوریهای غربی و به ویژه فناوریهای نظامی، مجاز و زیبنده بود اما پذیرش و ترویج اندیشهها و افکار و فرهنگ تمدن غربی را نشانه فساد و زوال خلافت خود دانسته و غرب را مظهر فساد و تباهی میدانستند که ممکن است با اندیشهها و فرهنگ خود، خلافت اسلامی عثمانیها را نابود سازد (اعتضادالسلطنه 1391، 61). اما برداشت آتاتورک از غرب در ضدیت با برداشت مسلمانان ترکیهای و بزرگان عثمانی بود. آتاتورک و سپس کمالیستهای پیرو ایشان، به شدت به مبارزه با اندیشهها و ایدئولوژی اسلام سیاسی در ترکیه پرداخته و اندیشههای اسلامی را عامل عقب ماندگی ترکیه معرفی میکردند.
آتاتورک و دوستانش، خواهان ایجاد تحولات همسو و هماهنگ با تمدن غرب و بر اساس الگوی غربی در ترکیه نوین بودند. آتاتورک طی حکومت پانزده ساله خود بر ترکیه، اقدامات مهمی در زمینه الگوسازی فرهنگ غربی و ترویج و گسترش غربگرایی در ترکیه انجام داد. وی در راستای اجرای افکار خود در زمینه الگوپذیری از غرب، ابتدا به مخالفت با مداخله دین و مذهب در سیاست و لزوم رهایی ترکیه از تسلط مذهب پرداخت. جدایی دین از سیاست یا همان لائیسیزم، یکی از مهمترین انگارههای ذهنی آتاتورک بود که در پی به دست گرفتن ریاست جمهوری، به فکر اجرای آن در ترکیه افتاد.
آتاتورک ضمن بر عهده گرفتن جنگ استقلال در مقابل اروپا و از طریق گسستن ترکیه از ریشههای اسلامی و عثمانی خود، پروژهای بزرگ را در حوزه دگردیسی تمدنی ترکیه به اجرا درآورد. وی تلاش داشت تحت لوای غربیسازی و ترقی، دیواری رفیع به مانند یک سد در برابر نفوذ عربی - اسلامی به ترکیه، ایجاد نماید ( یاووز 1389، 198).
دین و مذهب در اندیشههای کمالیستی از یک ویژگی خاص برخوردار هستند، این ویژگی را میتوان در سوءظن عمیق و بنیادی آتاتورک به دین به عنوان عامل اصلی مشکلات اجتماعی و اقتصادی ترکیه جستجو کرد.
[1] . Stratejik Derinlik: Turkiye'nin Uluslararası Konumu( Strategic Depth)
[2] . Ottomanism
[3] . Kemalism
[4] . Missionist
[5] . Nasionalism
[6] . Populism
[7] . Revolutionism
[8] . Governmentism
[9] . Republicanism
در این پست فقط تکه ای از این پایان نامه درج شده
برای متن کامل می توانید به سایت ارشدها مراجعه کنید
بعد از سالها فعالیت و کوششهای پنهان و آشکار، اسلامگرایان ترکیه در قالب حزب رفاه[1]، به رهبری نجمالدین اربکان توانستند از اکتبر 1995 تا ژوئن 1997 دولتی اسلامگرا را در ترکیه مستقر سازند.
اربکان در اولین سفر خارجی خود در رأس هیأت بلند پایه سیاسی و اقتصادی به ایران سفر میکنند، ایشان اسلام را مهمترین عامل پیوند ایران و ترکیه خواندند. اربکان در سفر خود به ایران با حضرت آیت الله خامنهای مقام معظم رهبری و هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران دیدار و گفتگو داشتند (نوازنی 1387، 263 و جمهوری ترکیه 1386، 145)
روابط ایران و ترکیه در این دوره نیز دارای نوساناتی بود که بیشتر تنشها ناشی از ضعف دولت اسلامگرای حزب رفاه در مقابل سکولارهای ترکیه و به خصوص ارتش این کشور بود. ایران امید داشت تا با تثبیت قدرت و دولت اسلامگرای حزب رفاه در ترکیه، روابط ایران و ترکیه در پرتو اسلامی بودن دو دولت همسایه، روند و رویکردی دوستانهتر بیابد، اما با کودتای نرم ارتش ترکیه بر علیه حزب رفاه و دولت اربکان در 28 فوریه 1997، حزب رفاه مجبور به استعفاء گردید.
-
در این پست فقط تکه ای از این پایان نامه درج شده
برای متن کامل می توانید به سایت ارشدها مراجعه کنید
طی دوران هشت ساله ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی یا همان دولت اصلاحات که از مرداد 1376 الی مرداد 1384 ادامه داشت، روابط ایران و ترکیه دارای نوسانات همیشگی و تکراری بود.
علیرغم سیاست تنشزدایی ایران با دیگر کشورها و تأکید رئیس جمهور ایران بر برقراری روابط دوستانهتر میان ایران و ترکیه، در این دوره نیز شاهد برخی رویدادهای تنشزا در روابط دو کشور هستیم. مواردی مانند شایعه حمایت ایران از حزب کارگران کردستان ترکیه بر علیه ترکیه، تجاوز مجدد هواپیماهای نظامی ترکیه به خاک ایران در سال 1378 و غیره.
یکی از مهمترین تنشها در این دوره را میتوان همراهی ترکیه با امریکا و اسرائیل در پشتیبانی از آشوبهای هیجدهم الی بیست و دوم تیر 1378 شمسی کوی دانشگاه تهران دانست، که دولت ایران این امر را دخالت در امور داخلی ایران قلمداد نموده و به شدت از آن ناراحت شد.
بلافاصله بعد از این رویداد، در تیرماه 1378 و به بهانه تعقیب و نابودی چریکهای پ.ک.ک، چهار فروند هواپیمای جنگی ترکیه به عمق پنج کیلومتری خاک ایران در منطقه سردشت وارد شده و با بمباران خاک ایران موجب شهادت پانزده نفر ایرانی میشوند (بخشایشی اردستانی 1379، 156).
امروزه دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از مؤلفههای قدرت نرم، نقش اساسی در شکلدهی و جهتدهی به سیاست خارجی دارد. این نوع از دیپلماسی عمومی به واسطه ی آن که مخاطب خود را مردم قرار میدهد و شکل دادن به افکار عمومی را مد نظر دارد، اخیرا مورد توجه دولتها قرار گرفته است و دولتها در تلاش هستند با تأثیر و نفوذ بر افکار عمومی نظر آنان را به سیاستها و جهت گیریها و اقدامات خود جلب کنند و از این طریق منافع ملی خود را تأمین کنند. در این راستا، سوال اصلی این گونه طرح شده است که دیپلماسی عمومی چه تاثیری بر قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران در صحنه جهانی داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شده است که دیپلماسی عمومی زمینه ساز افزایش قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران در صحنه جهانی شده است. نوع روش تحقیق حاضر توصیفی – تحلیلی میباشد. همچنین با استفاده از نظریات دیپلماسی عمومی به تبیین و بسط موضوع خواهیم پرداخت. به طور کلی، اهمیت دیپلماسی عمومی موجب شده است جمهوری اسلامی ایران که دارای ماهیتی فرهنگی، اسلامی و انقلابی است بهرهگیری از این ابزار را در دستور کار خود قرار دهد.
پیشگفتار
حوزه مطالعات استراتژیهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران توسعه و تعالی چشمگیری داشته است به صورتی که در سه دهه گذشته ادبیات نسبتاً گستردهای در زمینه تحلیل و تبیین استراتژیهای سیاسی ایران خلق شده است. هر یک از اندیشمندان بر اساس ایستارها، ارزشها، برداشتها و چارچوبهای مفهومی خاصی به بحث و بررسی استراتژیهای سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی مبادرت ورزیدهاند.
هدف این تحقیق توصیف و تبیین علمی و روشمند موفقیت یا عدم موفقیت استراتژی بازدارندگی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با توجه و تاکید بر تأثیر گذار بودن انجام مانورهای نظامی در محدود سالهای 1384 تا 1391 است. بنابراین از ادبیات موجود در حوزه مطالعات سیاست خارجی ایران برای استخراج ویژگیهای استراتژیهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران استفاده شد به طوری که یافتهها و دادههای علمی نویسندگان و تحلیل گران سیاست خارجی ایران نقش برجسته در تألیف این تحقیق داشته است.
از سوی دیگر سعی شده تا با پردازش دادههای موجود در خصوص یازده مانور بزرگ نظامی ایران از سال 1384 تا 1391 در قالب یک چارچوب نظری و مفهومی، ویژگیهای مهم واصلی مانورهای نظامی ایران که مخصوص نیروهای مسلح ایران بوده و در پیشبرد بازدارندگی این کشور موثر بوده ارائه شود و به همین علت متن متفاوت و متمایزی ارائه شده است. از این رو مهمترین ویژگی تحقیق حاضر، نگاه تحقیق به تأثیر گذاری مانورهای نظامی در پیشبرد بازدارندگی ایران است.
بر این اساس تحقیق در پنج فصل تنظیم شده است. فصل نخست به بحث و بررسی کلیات تحقیق میپردازد، فصل دوم به مبانی و چارچوب نظری تحقیق اختصاص دارد محقق در این فصل معانی، خاستگاه، اصول کلی و موقعیت جغرافیایی ایران در خصوص بازدارندگی را به عنوان چارچوب و مبانی تحقیق واکاوی میکند. هدف این فصل توضیح چرایی رویکرد ایران به بازدارندگی است. در فصل سوم ویژگیهای استراتژیهای سیاسی ایران مورد واکاوی قرار گرفته وسعی شده ویژگیهایی از استراتژیهای سیاسی دولت ایران از سال 1384 تا 1391 به صورت مشخص و بارز مورد بررسی قرار گیرند. که ما را قادر میسازد تا ماهیت چند عاملی ویژگیهای استراتژیهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران را مورد توجه قرار دهیم و متغیرهای مستقل تأثیرگذار بر استراتژی بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران را تبیین نماییم. فصل چهارم تحقیق به توضیح و تبیین مانورهای نظامی ایران از سال 1384 تا 1391 اختصاص دارد. در این فصل ویژگیهایی از مانورهای نظامی ایران مورد بحث قرار گرفته که به صورت برجسته به عنوان ویژگی نیروهای مسلح ایران در دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته است. در واقع این ویژگیها وجه تمایز نیروهای مسلح ایران با سایر نیروهای نظامی است. در این فصل افزایش مانورهای نظامی از سال 1384 تا 1391 را محقق به عنوان حمایت از بازدارندگی ایران تلقی کرده و موفقیت بازدارندگی ایران را مربوط به ویژگیهای منحصر به فرد نیروهای مسلح ایران دانسته.
در فصل پنجم نتایج به دست آمده از مطالعات ارائه شده و محقق سعی کرده چند پیشنهاد عملی در مورد مطالعات خود نیز ارائه دهد.
در حوزه عوامل تأثیر گذار بر استراتژیهای سیاسی محقق در رساله، تقویت مردم سالاری، ایجاد حکومت اسلامی، از بین رفتن تضاد طبقاتی، داشتن سناریوی مشخص در سیاست خارجی، عدم تأثیرپذیری استراتژیهای سیاسی از ویژگیهای شخصیتی کارگزاران سیاسی، توجه به واقعیات اجتماعی ایران و دوری از بنیادگرایی را عوامل تأثیرگذار در موفقیت بازدارندگی ایران دانسته، همچنین در حوزه نظامی محقق، دست یابی ایران را به فن آوری روز دنیا، تجهیزات مدرن، داشتن رهنامه و راهبرد مناسب با تهدیدات متصور، استفاده درست از موقعیت جغرافیایی، استفاده از فنون جنگهای اطلاعاتی را عوامل موفقیت مانورهای نظامی ایران از سال 1384 تا 1391 دانسته. انجام این تحقیق مرهون و مدیون زحمات، الطاف، همکاری و همیاری بسیاری از فرهیختگان و دوستان گران سنگ است از این رو واجب میدانم از آنان سپاسگزاری کنم. از تمام نویسندگانی که از دسترنج علمی آنان به صورت مستقیم و غیر مستقیم در نگارش تحقیق بهره بردهام سپاسگزارم. از تمامی اساتید گروه علوم سیاسی و مدیر محترم گروه زبانهای خارجی دانشگاه تاکستان، اساتید محترم دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش به خصوص دکتر مهدی نجاتی پور و سرهنگ دکتر ایمانی و اساتید گروه امنیت ملی دانشگاه فارابی کمال تشکر و قدردانی را دارم. بر خود لازم میدانم از آقای شوندی و تمام پرسنل مهربان و باوفای بازداشتگاه دژبان ارتش و آقای پورمهر و زحمات دوست عزیزم جناب آقای داور خادمی و کاظم قاسمی تشکر و قدر دانی کنم. سرانجام دعای خیر پدر و مادرم و مساعدت معنوی همسرم و صبر و شکیبایی دخترم را ارج مینهم.
-1. طرح موضوع
استراتژی سیاسی نگران بعد تاریک طبیعت بشر است به این معنا که به بررسی راههای استفاده حکومتها از قدرت نظامی برای پیگیری منافعشان میپردازد. در حال حاضر قدرت نظامی به معنی ظرفیت برای کشتن، صدمه زدن، اعمال زور و تخریب است. استراتژی هنر توزیع و اعمال ابزار نظامی برای تحقق اهداف سیاسی است. این تعریف نشان میدهد قدرت نظامی میتواند همانند دوران جنگ در زمان صلح نیز مثمر ثمر باشد. الیوت کوهن میگوید: « در حال حاضر میتوان قدرت نظامی را به عنوان یک طرح کلی برای استفاده از ظرفیت قهر مسلحانه-و در ارتباط با ابزار اقتصادی، دیپلماسی و روانی قدرت- تعریف کرد که به بهترین نحو ممکن سیاست خارجی را با وسایل آشکار، پنهان و ضمنی حمایت میکنند .
انجام مانورهای نظامی در مواقع مورد نیازآشکارترین حمایت ممکن از استراتژیهای سیاسی در زمان صلح را به عمل میآورد. تولید انواع تسلیحات نظامی، دست یابی به فن آوریهای پیشرفته صنایع نظامی، خودکفایی در تولیدات صنعتی نظامی، به صورت پنهان و ضمنی استراتژیهای سیاسی را حمایت میکنند.
تحصیل اهداف سیاسی وظیفه اصلی سیاستمداران است و توجه طراحان استراتژیک سیاسی به این معطوف است که چگونه میتوان از منابع نظامی برای تحصیل و یا حمایت از اهداف سیاسی استفاده کرد. به این منظور جمهوری اسلامی ایران نیز برای پیشبرد استراتژی بازدارندگی خود اقدام به انجام سلسله مانورهای نظامی کرده که البته از سال 1384 به بعد به علت حاکم شدن طیف جدیدی از حاکمان سیاسی در ایران وتاکید ایشان بر آرمانهای اولیه و بنیادین انقلاب اسلامی، تعداد وکیفیت انجام این مانورها بسیار تغییر کرده است.
روابط ایران و هند در طول قرنها رو به گسترش بوده است. دو کشور سالهای متمادی، مرزهای مشترکی داشته اند و در عصر کنونی نیز روابط دو کشور بیشتر بر اساس واردات نفت خام ایران پیش میرود. در سالهای بعد از 2000، مؤلفه ای که روابط دو کشو را تحت تأثیر قرار داده، بحث تحریمهایی است که به خاطر پرونده هسته ای ایران، علیه این کشور اعمال شده است. در کنار مراودات اقتصادی که هند با ایران دارد،آمریکا نیز یکی از شرکای بزرگ تجاری هند محسوب میشود. هند همواره برای حفظ و ارتقای روابطش با آمریکا تلاش میکند. لذا سؤالی که به آن پاسخ گفته میشود، این است که تحریمهای بین المللی چه تأثیری بر سیاست خارجی هند در قبال جمهوری اسلامیایران داشته است؟ و در پاسخ گفته میشود که تحریمهای بین المللی باعث اتخاذ سیاست محدودسازی روابط هند با جمهوری اسلامی ایران در حوزههای مختلف سیاسی- اقتصادی شده است. علی رغم تعاملات دو کشور، تحریمها علیه ایران، منجر به تقابلاتی نیز در سیاستهای هند و ایران نسبت به یکدیگر شده است که در تحقیق آورده میشود.
واژههای کلیدی: هند، ایران، روابط، تحریم ها،آمریکا.
چکیده
جنبش مردم مصر در 25 ژانویه2011 تحت تأثیر حرکت مردمی تونس شکل گرفت و با گذشت مدت کمی به سرنگونی حسنی مبارک رییس جمهور این کشورمنجر شد.از علل بروز جنبش مردم مصر میتوان به عدم توسعه سیاسی، وضع نامناسب اقتصادی و افزایش آگاهی و بسیج سیاسی مردم مصر در نتیجه رواج تکنولوژیهای ارتباطی نوین اشاره نمود. در اعتراضات مردمی علیه مبارک، نیروها و گروههای مختلف مصری شرکت داشتند، که یکی از مهم ترین آنان، جنبش اخوان المسلمین بوده است.
اخوان المسلمین در مراحل اولیه جنبش سکوت اختیار کرده بود اما بعد از گذشت چند روز با موج اعتراضات مردمی همراه شد و سرانجام نیز بعد از سقوط مبارک به دلیل دارا بودن تشکیلات و سازماندهی گسترده، طی یک انتخابات دموکراتیک و آزاد، قدرت را به دست گرفت اما این جنبش و نماینده ی آن محمد مرسی نتوانستند از عهده ادارهی جامعهی مصر بعد از خیزش 2011 به درستی برآیند و با اعتراضات گسترده مردمی مواجه شدند سرانجام، دولت مرسی در برابر اعتراضات مردمی دچار انفعال شد که فرجام این ماجرا، دخالت ارتش و برکناری مرسی از قدرت بود.
در این پژوهش تلاش خواهد شد تا ضمن نگاهی به خیزش مردم مصر، علل ناکامی محمد مرسی به عنوان رییس جمهور اخوانی مصر بعد از انقلاب، مورد تحلیل قرار گیرد.
کلیدواژهها: اسلام سیاسی، انقلاب مصر، اخوان المسلمین و مرسی.
مقدمه
جنبش اخوان المسلمین- بزرگترین جنبش اسلامگرا در جهان عرب- در سال 1928، در شهر اسماعیلیه و توسط حسن البنا (در مصر) تأسیس شد. شکل گیری این جنبش، نتیجه طبیعی اوضاع سیاسی و اجتماعی و تاریخ معاصر مصر میباشد.
اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش اسلامی، برای رسیدن به اهداف خود شامل از بین بردن سلطه اجانب بر مسلمانان، برقراری حکومت اسلامی و بازگشت به اسلام اصیل و به کارگیری آموزههای آن در جامعه، به مبارزه با حکام مصر پرداخت و به همین دلیل در طول حیات خود همواره در چالش با رژیمهای موجود در مصر بوده است اما این جنبش با وجود سرکوبهای دولتی و علاوه بر آن تضادهای داخلی میان اعضای خود جنبش توانسته بود بقای خود را حفظ کند. اخوانیها در تحولات ژانویه 2011نیز هرچند آغازگر جنبش نبودند اما توانستند بر موج بوجود آمده اعتراضات سوار شده و حرکات جدیدی را سازماندهی کنند.
چکیده:
درصحنه روابط بینالملل، دولتها ابزارهای متفاوتی جهت پیشبرد اهداف و منافع ملی خود به کار میبرند که بخشی از این ابزارها مادی و بخشی غیرمادی است. به نحوی که این ابزارها عمدتاً به شکل غیرمستقیم برمنافع مهم دولتهای رقیب، اثر گذاشته وباعث تغییررفتار آنها میشود. دردورانی که توسل به زور در روابط بینالملل کاهش یافته یا حداقل دولتها احتیاط بیشتری درتمسک به این ابزار دارند، تاثیرگذاری بر حوزههای حساس شکل دیگری یافته است که تحریم نمودی از آن است.
تحریمهایی که در سالهای اخیر به خاطر مسئله هسته ای ایران، علیه این کشور وضع شد، روابط ایران را با دیگر کشورها تحت تأثیر قرار داده و بدین ترتیب منافع این کشور را متأثر نمود. متعاقب تحریمها، ایران روابطش را با بسیاری از کشورها بخصوص کشورهای اروپایی از دست داد و بدین ترتیب، روابط رو به رشد ایران با چین به ویژه در حوزه اقتصاد و تجارت شتاب بیشتری یافت. اما با انجام مذاکرات بین ایران و گروه 5+1 و احتمال لغو تحریمها و بازگشت بازیگرانی اقتصادی که سابقاً در ایران فعال بودند، روابط و همکاریهای این کشور با چین تحت تأثیر قرار میگیرد. سؤالی که مطرح است این که با کاهش تحریمها علیه ایران، چشم انداز آینده روابط اقتصادی ایران و چین چگونه است؟ و پاسخ ما به سؤال این است که با کاهش تحریمها علیه ایران، چشم انداز اقتصادی ایران و چین روند نزولی خواهد داشت.
در سالهای گذشته رابطه بازرگانی و اقتصادی ایران و چین گسترش قابل ملاحظهای داشته است. بخشی از این روند طبیعی است، چون چین به عنوان یک قدرت اقتصادی نوظهور رابطه بازرگانی خود را با بسیاری از کشورها گسترش داده است. در سال ۲۰۰۰ مجموع صادرات و واردات کالا بین آمریکا و چین کمتر از ۱۱۷ میلیارد دلار بود. در سال ۲۰۱۲ این رقم بیش از ۵۳۸ میلیارد دلار و در 9 ماهه نخست سال ۲۰۱۳ بیش از ۴۰۷ میلیارد دلار بوده است. از سوی دیگر تحریمها و تشدید آن علیه ایران موجب شد ایران به دنبال شریکهای تجاری ای بگردد که حاضر به دورزدن تحریمها یا دستکم سختگیر نبودن باشند. در این راستا بیگمان چین رتبه نخست را داشته است. ولی باید توجه داشت که چنین رابطهای در مجموع به سود ایران نمیتوانست باشد.
1-1-مقدّمه
همواره توسعه و رشد علمی مقدّمه و نوید بخش شکوفایی تمدّنها و جوامع بوده است. یکی از مهمترین رمزهای ظهور و شکوفایی هر تمدّنی، ضرورت تعلیم و تعلّم و توسعهی علمی است. با نگاهی به تمدّن اسلامی در سدههای میانه و تمدّن غرب امروز به این نکته میتوانیم پیببریم. در مقابل ضعف علمی یکی از مهمترین دلایل ناتوانی جوامع در عرصههای مختلف داخلی و خارجی میباشد و تا این ضعف جبران نشود امیدی بر حلّ مشکلات نخواهد بود. در این راستا در برخی از شاخههای علمی مانند علوم دقیقه – ریاضیات، شیمی، فیزیک، پزشکی، شاخههای مختلف مهندسی و… – میتوان دست به کپیبرداری زده و با به خدمت گرفتن دستاوردهای علمی دیگران بر ضعف علمی در این ابعاد غلبه کرد. امّا در حوزهی علومانسانی مسأله به گونهی دیگری است. ویژگی خاص علومانسانی ایجاب میکند که این علوم را در بستر زمانی، مکانی و اندیشهای خود مورد بررسی قرار دهیم. کپیبرداری نابجا و استفادهی این علوم در شرایط زمانی، مکانی و اندیشهای دیگر، نه تنها نمیتواند مشکلی را بر طرفکند حتّی باعث ایجاد بحرانها و مشکلات گوناگون بیشتری نیز میشود.
چکیده:
اگر چه موضوع مشارکت از قدمتی معادل حیات بشری برخوردار بوده و با مفاهیمی نظیر همکاری، همیاری و مساعدت مرتبط میباشد اما از نیمه دوم قرن بیستم برای اکثر جوامع به موضوعی کلیدی تبدیل شده است. مشارکت همچنین دارای ابعاد مختلفی میباشد که یکی از مهم ترین آنها مشارکت سیاسی میباشد. مشارکت سیاسی امروزه به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفههای مشروعیت هر نظام سیاسی محسوب میشود و با مفهوم توسعه سیاسی پیوند معناداری دارد لذا از آن جایی که توسعه سیاسی جوامع در گرو استفاده از تمامی ظرفیتهای انسانی آنها میباشد و با توجه به این که زنان نیمی از جمعیت هر کشور را تشکیل میدهند لذا جوامع برای رسیدن به امر توسعه سیاسی پایدار باید بسترها و زمینههای لازم برای مشارکت سیاسی این قشر از جامعه را فراهم آورده و در جهت رفع موانع موجود بر راه مشارکت سیاسی آنان تلاش نمایند. پیرو همین مسأله، موضوع پژوهش حاضر، مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب: چالشها و راه کارها میباشد که به روش توصیفی- تحلیلی و در چارچوب نظریه فرهنگ سیاسی گابریل آلموند و سیدنی وربا انجام شده است و در پی پاسخگویی به این سؤالات است که مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب چه وضعیتی داشته و مهم ترین چالش فراروی مشارکت سیاسی زنان در ایران پس از انقلاب کدام چالش بوده است؟ و همچنین عملی ترین راه کار در خصوص رفع موانع موجود بر راه مشارکت سیاسی زنان کدام راه کار میباشد.
چکیده پایان نامه (شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده) :
قیام امام حسین علیه السلام ، انگیزه انگیخته و پیامدهای معطوف به آن همواره در میان تاریخ دانان ، تحلیل گران و صاحب منصبان دینی ، اجتماعی و سیاسی منشأ آراء متکثر و تلقیات متعددی بوده است .
پایان نامه فرا رو نیز با درک این مقام به واکاوی گفتمان هایی پرداخته که ناظر بر علل و عوامل شکل گیری حادثه عاشورا و حماسه کربلا بوده است ، گفتمان هایی که به باور نگارنده از جنس گفتمانی غالب و در فضای تحلیل و تبیین واقعه بازتاب یافته و بازتولید گردیده است .
طیف وسیعی از گفتان های عاشقانه ، عارفانه ، عاقلانه ، عالمانه ، فقیهانه ، مصلحانه و مصلحت جویانه در پهنه تاریخ پس از عاشورا انگیزه های قیام را نمایندگی نموده اند و هر یک به فراخور فهم خاصی از موضوع و یا از سر تعلق خاطر پردازش شده اند . گفتمان هایی که هر یک مفید و مستعید ، برگ ویژه ای از قیام و جلوه معناداری از جنبه های ثمر الاضلاع آن است . از این جهت عدم تنقیح و تنقید درست حماسه عاشورا نافی عظمت نهضت نیست و حدیث آن از هر زاویه که قرائت و رویت شود نا مکرر است . اینکه قیام امام حسین (ع) به قصد اصلاح امت محمدی ( ص ) و مکتب علوی بود یا اینکه برای رضای خالق گام برمیداشت یا اینکه هدف وی مبارزه با فساد و انحراف اموی و یا تشکیل حکومتی بر پایه های ایمان ، اسلام و اجتهاد بود در حاق واقعه منافاتی با یکدیگر ندارند . هرچه بوده در مسیر کمال انسانی و جمال الهی بوده که آن امام همام از حیث تکلیف و منظر تشخیص به انجام آن مبادرت ورزیده .
چکیده
مهاجرت نخبگان در تاریخ معاصر ایران یک پدیده قابل توجه است؛ به طوری که در دوران جمهوری اسلامی ایران همواره سیر صعودی داشته و برای سیستم سیاسی حاکم بر جامعه ایران چالش های مختلفی ایجاد نموده است. نوشتار حاضر به دنبال پاسخ دو سوال اساسی است:1-مهاجرت نخبگان چه تاثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟2- مهم ترین عامل مهاجرت نخبگان از کشورهای توسعه نیافته به کشورهای توسعه یافته چیست؟در پاسخ به سوالات فوق دو فرضیه محوری مطرح شد:1-مهاجرت نخبگان می تواند زمینه ساز تضعیف امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران شود.2-ترکیب عوامل فشار در کشورهای توسعه نیافته با عوامل کشش در کشورهای توسعه یافته و پدیده جهانی شدن و فروریختن مرزها مهم ترین عامل مهاجرت نخبگان است. با توجه به این که تحقیق حاضر یک تحقیق کیفی است لذا روشی که با استفاده از آن بتوان فرضیه مذکور را آزمایش نمود توصیفی-تحلیلی است.
کلمات کلیدی: مهاجرت، نخبگان، امنیت، امنیت ملی، مهاجرت نخبگان، جمهوری اسلامی
-1 بیان مسأله
پدیده مهاجرت و ترک سرزمین بهصورت فردی یا گروهی همواره یکی از صورتهای بنیادین اجتماعات بشری بوده که ریشه آن را باید در روح جستجوگر، ذهن پرسشگر و طبع ناراضی و کنجکاو انسان دانست. اگرچه در بسیاری مواقع مهاجرتها ارادی و خودخواسته نبوده و ضرورتهای اقلیمی، سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی افراد را مجبور به گریز از مکان خود نموده است، اما حتی در این موارد نیز یافتن شرایط بهتر و امید به ارتقای شرایط زیست، محرک انسانها برای ترک سرزمین یا وطن خویش بوده است.
پژوهش حاضر به مطالعه و بررسی مقایسه ای نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد می پردازد. از آن جایی که سیاست خارجی موفق کلید رشد و پیشرفت یک کشور می باشد و سیاست خارجی هر کشوری توسط نخبگان آن جامعه طرح ریزی می شود و بنابراین شاه کلید اصلی پیشرفت، در دست نخبگان یک جامعه و در رأس آنان در دست نخبگان فعال در بخش سیاست خارجی می باشد. و هم چنین می توان گفت تضاد اصلی در جامعه نه میان مردم و نخبگان بلکه میان خود نخبگان است. از این رو بسته به نوع نخبگانی که حکومت را در دست دارند و سیستم حکومت را شکل می دهند، تصمیمات و جهت گیری های هر نظام و حکومتی فرق می نماید.در دولت های هشتم و نهم به ترتیب با دو جهت گیری تدافعی و تهاجمی در سیاست خارجی مواجه هستیم. در طراحی هر جهت گیری سیاست خارجی در هر یک از دولت ها، تعداد نخبگان سیاسی باید مشخص گردد.از این رو محقق در این پژوهش می خواهد بدور از سلیقه ی سیاسی و نظر شخصی به مقایسه ی نقش نخبگان در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بپردازد. هدف کلی از این پژوهش شناسایی میزان نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی و به عبارت دیگر از آنجا که جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم و نهم تفاوت ماهوی با هم دارند، باید مشخص نمود نقش هر کدام از نخبگان در طراحی جهت گیری سیاست خارجی چه مقدار بوده است.سؤال اصلی محقق اینست: نقش نخبگان ابزاری و غیر ابزاری (فکری) در تعیین جهت گیری سیاست خارجی چه مقدار است و در هر یک از دو دولت مزبور، در تعیین جهت گیری سیاست خارجی کدام نخبگان نقش بیشتری را ایفا کرده اند؟
فرضیه ی محوری در این پژوهش بر این اصل بنا شده است که: « به نظر می رسد نقش نخبگان غیر ابزاری (فکری) در تعیین جهت گیری سیاست خارجی دولت هفتم وهشتم بیش از دولت نهم و دهم است و هم چنین نخبگان ابزاری وزارت امور خارجه، دولت هفتم و هشتم، بیشتر از طیف تحصیل کردگان اروپایی هستند و گرایش بیشتری به غرب دارند. نخبگان ابزاری دولت نهم و دهم، بیشتر طیف تحصیل کردگان شرقی (هند_ایران) هستند.اهمیت این پژوهش در این است که جنبه ی نوآوری دارد و تاکنون چنین مقایسه ای صورت نگرفته است.
واژه های کلیدی:سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران_ نخبگان سیاسی (نخبگان فکری_ نخبگان ابزاری)
سیاست خارجی هر کشوری زمانی می تواند در عرصه ی بین المللی از کارایی و مشروعیت لازم برخوردار باشد که ضمن تعادل با محیط داخلی؛ در جهت میل به منافع ملی شکل گرفته و تنظیم شود. این امر زمانی میسر است که منافع ملی دقیقا شناخته و تعریف شوند. کشورهایی که در عرصه ی بین المللی و سیاست خارجی موفق هستند همگی منافع ملی خود را کاملا مشخص کرده اند و آن ها را برای خویش تعریف نمو ده اند. آن ها می دانند بر چه اصول از سیاست خارجی خود نباید معامله کنند و یا می توان گفت به درستی خطوط قرمز خویش را می شناسند و باز می دانند در مورد کدام مؤلفه ها می توانند انعطاف پذیری استراتژیک از خود نشان دهند.
اما موضوعی که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شاهدش بوده ایم: جهت گیری های متفاوت سیاست خارجی دولت ها نسبت به یکدیگر است؛ شاید این همه تفاوت در جهت گیری و تفاوت در تعریف منافع ملی برای دستگاه دیپلماسی ما خوش یُمن نباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، شاهد پنج خرده گفتمان در بطن گفتمان انقلاب اسلامی بوده ایم در این پژوهش ابتدا به بررسی دو خرده گفتمان اصلاح طلب جامعه محور و اصول گرای عدالت پرور و سپس به بررسی نقش نخبگان در طراحی این جهت گیری ها می پردازیم.
چکیده
قدرت نرم بخشی از سازوکارهای کنش راهبردی بازیگران در روند اثرگذاری بر محیط منطقهای و بینالمللی محسوب میشود. اگرچه نظریهپردازان مختلفی از جمله «سون تزو» در فرایند گسترش ادبیات قدرت نرم تلاشهای زیادی به انجام رساندهاند، اما پیامبران نیز در این ارتباط پیشگام سایر نظریهپردازان در کاربرد قدرت نرم بودهاند. پیامبرانی همانند حضرت عیسی(ع) و پیامبراکرم(ص) را باید در زمره افرادی دانست که قدرت نرم را به عنوان تاکتیک و استراتژی مورد استفاده قرار دادهاند.
مطالعه تاریخی زندگی و عملکرد پیامبر اکرم(ص) حاکی از آن است که آن بزرگوار پرچمدار جنبش نرم در جهان میباشد.هر چند تمام پیامبران فعالیتها و اصول اعتقادی و تبلیغی دین خود را بر پایه حرکت نرم گذاشتهاند، لیکن پیامبر اسلام(ص) در همه جنبههای شخصی و عمومی با جنبش نرم که خود آن را پایهگذاری کرده بود زندگی و رفتار میکرد. بسیاری از صاحبنظران بر این عقیده میباشند که با ظهور ادیان به ویژه اسلام و گسترش سریع آن در جهان، نقش قدرت نرم و دیپلماسی برجسته گردیده و به یک عامل سرنوشتساز تبدیل شده است، زیرا اسلام نه بر اساس قدرت سخت بلکه بر اساس قدرت نرم گسترش یافت.
بر این اساس احیای دیپلماسی پیامبر اعظم(ص) که در قالب صداقت، صراحت، سادگی، عدم تظاهر به قدرت، قاطعیت، دلیری و شجاعت بود در میان کشورهای اسلامی جهان اهمیت ویژهای به خصوص برای جمهوری اسلامی ایران داشته است. انقلاب اسلامی ایران که دارای ماهیتی اسلامی است و جنبههای سیاسی، اقتصادی و اعتقادی نیز جزیی از این ماهیت محسوب میشوند، با ارزشهای بنیادین، ایدههای بدیع و نو، توانمندیها و ظرفیتهای فرهنگی، سیاسی، ژئوپلیتیکی، قدرت رهبری بیبدیل و … قدرت نرم تولید کرد.
به عبارتی انقلاب اسلامی مولود قدرت نرم پیامبر(ص) و جمهوری اسلامی نیز احیاگر دیپلماسی و قدرت نرم آن حضرت میباشد. جمهوری اسلامی ایران در این مسیر تلاش نموده در قالب استفاده از قدرت نرم در سیاست خارجی، انحطاط تمدن اسلام را خاتمه داده و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی آن هم برپایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام در میان کشورهای منطقه و جهان گردد. در این پایان نامه به نقش قدرت نرم به عنوان کلام انبیاء و راهبرد الهی در سازوکارهای سیاست خارجی ایران به عنوان نمادی از برسازی قدرت نرم پیامبر اسلام(ص) میپردازیم.
واژگان کلیدی: دیپلماسی پیامبر اعظم(ص)، قدرت نرم، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، صدور انقلاب اسلامی، تنشزدایی، تعامل گرایی.
آموزههای دینی بخشی از واقعیتهای راهبردی در سیاست جهانی محسوب میشوند. آموزههایی که پیامبر اسلام در برخورد با محیط پیرامون مورد استفاده قرار داد را باید به عنوان بخشی از سیاست جهانی در ادبیات دینی دانست. کشورهایی همانند ایران در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش دارند تا از این راهبرد برای اهداف و منافع ملی خود استفاده نمایند. دیپلماسی و قدرت نرم پیامبر(ص) فعالیتهایی است که آن حضرت به عنوان رییس حکومت و نمایندگان و سفرای منتخب او در راه نیل به مقاصد و ادای وظایف سیاسی دولت اسلامی در میان قبایل و گروههای دینی و دولتهای غیرمسلمان در خارج از قلمرو حکومت اسلامی انجام میدادهاند. در حقیقت اهداف عالی و خطوط کلی سیاست اسلام و منافع امت اسلامی بود که دیپلماسی پیامبر(ص) را معین میکرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
متن دلخواه شما
|
|